امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

امیرمحمد

روزهایی که گذشت

سلام مدتی است که مطلبی برای گل پسرم ننوشتم طی این مدت پسرم مریض یود از انواع مختلف به همین دلیل من هم حوصله نوشتن مطلب را نداشتم الحمدالله حالا حالش بهترشده -روز شنبه با پسرم رفتیم تالار فخرالدین، نمایش قطار شادی پسرم کلی خندیدبهش خوش گذشت روزهای شنبه و سه شنبه هم که در مدرسه ورزش دارند که ورزش را خیلی دوست دارد و با بچه ها بازی می کند- روز جمعه باباخان برای گل پسر گوسفندی خرید و عقیقه انجام داد مدتها بود قصد انجامش را داشتیم اما موفق نشدیم تا حالا انشاله که خداوند قبول کند-.با ارزوی سلامتی برای همه بچه ها خصوصا پسر ناز خودم «اللهم صلی علی محمد و اله محمد »  
29 مهر 1392

ترم جدید زبان

سلام احساس می کنم این سه روزی که پسرم به مدرسه رفته بزرگتر شده عاقلترشده و حرکات سنجیده انجام می دهد. دیروز اولین جلسه کلاس زبان بود ترم ٤ کانون و سطح A2 بود معلمشان عوض شده بدلیل ورود به مدرسه از حالت فشرده بصورت ترمیک شده و ساعتشان یکساعت و 45 دقیقه شده است.
3 مهر 1392

اولین روز ورود به مدرسه

سلام صبح گل پسر را از زیر قران رد کردم . من و باباحمید هم از اداره مرخصی گرفته و با امیرخان راهی جشن شکوفه هاشدیم والدین همه امده بودند با موبایل و دوربین های مختلف همه داشتند از این لحظه به یاد ماندنی عکس تهیه میکردند.درحیاط مدرسه صندلی آماده شده بود- ابتدا ساعت 8.30بعد از سرود جمهوری اسلامی،مدیر مدرسه سخنرانی داشته معلمها را معرفی نمودند - به 5نفری که صبح زودتر به مدرسه امده بودند و یکی از بچه ها که امروز تولدش بود و قاری کودک قران جوائزی اهدا شد.  بعد هم اسامی بچه ها خوانده شده و معلمین با یک شاخه گلایل صورتی بچه ها را بوسیده در صف قرار داده و سپس راهی کلاسها شدند- در کلاس هم به هرکدام یک هلی کوپتر جنگی هدیه دادند. س...
30 شهريور 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرمحمد می باشد